نبود
می خواستمش اما نبود
دلم را گرفت با خورد برد
قول داد برگردد اما...
انقدر دم در قلبم منتظرش ماندم
نیامد قول داد همیشه هست اما نبود
گفت تا پیر شوم هست اما نبود
می دانی معنی دلتنگی را بعد از نبودش فهمیدم
پنجشنبه ها بر سر خاکش می نشینم منتظر می مانم تا شاید بلند شود شاید برخیزد بگوید تمامش خواب بوده من هستم
هروز همین فکر اما بی فایده است همه می گویند رفته اما دل من هنوز از زخمی که جا گذاشته خوب نشده قرار بود ان زخم را برایم ببند با محبت با عشق ولی نیامد...
پنج شنبه ها
برایم غزلی بخوان،
فالی بگیر ...
دستِ این روزهایِ نبودنت را رو كن
شاید بختِ جمعه هایم باز شود..!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی